رویگردانیchurnواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن مشترکان بهطور پیاپی خدماتدهندگان را تعویض کنند
خورچینلغتنامه دهخداخورچین . [ خوَرْ / خُرْ ] (اِ) خورجین . جامه دان . (ناظم الاطباء).- خورچین کردن ؛ چیدن . خوشه چیدن . (ناظم الاطباء).- || اجاره کردن . (ناظم الاطباء).
سورنلغتنامه دهخداسورن . [ رَ ] (اِخ ) نام خانواده ای که در دوره ٔاشکانیان دارای قدرت بوده اند. رجوع به تاریخ ایران در زمان ساسانیان ص 3، 9، 63، 65، <span cla