circuitدیکشنری انگلیسی به فارسیجریان، گردش، دور، محیط، دوره، حوزه قضایی یک قاضی، اتحادیه، کنفرانس، دور چیزی گشتن، در مداری سفر کردن، احاطه کردن
پست چهارکلیدهfour-switch substationواژههای مصوب فرهنگستانپست حلقهای (mesh substation) با باسباری (busbar) به شکل چهارگوش که در هر ضلع یک کلید یا مدارشکن (circuit breaker) دارد
circuitدیکشنری انگلیسی به فارسیجریان، گردش، دور، محیط، دوره، حوزه قضایی یک قاضی، اتحادیه، کنفرانس، دور چیزی گشتن، در مداری سفر کردن، احاطه کردن