مستخدمهدیکشنری فارسی به انگلیسیcharwoman, cleaning lady, cleaning woman, housekeeper, maidservant, wench, woman
کلفتدیکشنری فارسی به انگلیسیcleaning lady, cleaning woman, domestic, fat, help, housemaid, maid, maidservant, menial, skivvy, thick, wench, woman
پاکسازی میدانصفرzero field cleaningواژههای مصوب فرهنگستانسادهترین شیوة پاکسازی با انرژی گرمایی در میدان مغناطیسی صفر
پیشتمیزکاریprecleaningواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن با گردانیدن مخلوط گرم پلیفسفات با دمای 60 درجۀ سلسیوس و ضدکف با پ.هاش حدود 5/5 تا 7 در کل سامانۀ خنککنندۀ آب، آلودگیهایی مانند گریس و روغن و محصولات خوردگی را از سطح تجهیزات فلزی نو میزدایند تا بتوان با پوسۀ (film) بازدارندۀ خوردگی از سطوح محافظت کرد
تمیزکاری آبیaqueous cleaningواژههای مصوب فرهنگستانتمیزکاری سطح فلز و آمادهسازی آن برای عملیات بعدی با استفاده از محلولهای آبی حاوی ترکیبات عامل سطحفعال و نمکهای قلیایی و عامل منزویساز
تمیزکاری آندیanodic cleaningواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تمیزکاری برقکافتی که در آن قطعۀ موردنظر آند واقع میشود