cleanestدیکشنری انگلیسی به فارسیپاک ترین، تمیز، پاک، پاکیزه، روشن، طاهر، صاف، عفیف، زلال، نظیف، باطراوت
declinesدیکشنری انگلیسی به فارسیکاهش می یابد، کاهش، زوال، انحطاط، سقوط، فساد، رد کردن، نپذیرفتن، تنزل کردن، شیب پیدا کردن، صرف کردن، خم شدن، مایلشدن، رو بزوال گذاردن، کاستن، خرد شدن، خمیدن، سقوط کردن
inclinesدیکشنری انگلیسی به فارسیشیب، خمیدگی، خم کردن، تمایل داشتن، کج کردن، مستعد شدن، سرازیر کردن، شیب دادن، متمایل کردن، چسبیدن