کوفللغتنامه دهخداکوفل . [ ف َ ] (اِ) ابوهلال آرد: گویند قفل ، فارسی معرب است و اصل آن کوفل است . و به عقیده ٔ ما قفل عربی است از «قفل الشی » اذا یبس . (از المعرب جوالیقی ص 276).
قوفیللغتنامه دهخداقوفیل . (اِخ ) دهی است به نابلس . (منتهی الارب ). قریه ای است از توابع نابلس که به قریةالقضاة معروف است . (از معجم البلدان ).
قوفللغتنامه دهخداقوفل . [ ف َ ] (معرب ، اِ) فوفل . (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). پوپل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جم اسپرم . (از فهرست مخزن الادویه ). رجوع به جم اسپرم شود.