commonدیکشنری انگلیسی به فارسیمشترک، متداول، عام، معمولی، عمومی، عادی، مرسوم، عرفی، اشتراکی، عوام، متعارفی، مشاع، عوامانه، پیش پا افتاده، روستایی
آکورد سهصدایی بزرگmajor triad, major common chordواژههای مصوب فرهنگستانآکورد سهصدایی که فاصلههای درونی آن بهترتیب سوم بزرگ (major) و سوم کوچک (minor) و فاصلۀ بیرونی آن پنجم درست است
آکورد سهصدایی کوچکminor triad, minor common chordواژههای مصوب فرهنگستانآکورد سهصدایی که فاصلههای درونی آن بهترتیب سوم کوچک (minor) و سوم بزرگ (major) و فاصلۀ بیرونی آن پنجم درست است
commonدیکشنری انگلیسی به فارسیمشترک، متداول، عام، معمولی، عمومی، عادی، مرسوم، عرفی، اشتراکی، عوام، متعارفی، مشاع، عوامانه، پیش پا افتاده، روستایی
uncommonدیکشنری انگلیسی به فارسیغیر معمول، نادر، غیرمعمول، غیر عادی، کمیاب، غیر متداول، غیر معمولی، غریب