companiesدیکشنری انگلیسی به فارسیشرکت ها، شرکت، گروهان، دسته، هیئت بازیگران، جمعیت، انجمن، گروه، همراه کسی رفتن
accompaniesدیکشنری انگلیسی به فارسیهمراه با، همراهی کردن، همراه بودن، جفت کردن، ضمیمه کردن، توام کردن، دم گرفتن، صدا یا ساز را جفت کردن