سامانۀ پیچیدهنماcomplicated systemواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای که پیچیدهتر از آنچه هست انگاشته میشود، اما میتوان آن را براساس اجزای سازندهاش درک کرد
پیچیدهدیکشنری فارسی به انگلیسیabstruse, complicated, deep, elaborate, imbroglio, intricate, involute, involved, manifold, subtle