compoundsدیکشنری انگلیسی به فارسیترکیبات، ترکیب، محوطه، جسم مرکب، بلور دوتایی، ترکیب کردن، امیختن، مخلوط کردن
compoundدیکشنری انگلیسی به فارسیترکیب، محوطه، جسم مرکب، بلور دوتایی، ترکیب کردن، امیختن، مخلوط کردن، مرکب، چند جزئی، لفظ مرکب
ترکیبات آلیorganic compoundsواژههای مصوب فرهنگستانترکیبهایی که بر زنجیرها یا حلقههای کربن استوارند و هیدروژن و در مواردی اکسیژن یا نیتروژن یا عنصر دیگری را د ربر دارند
ترکیبات آلی فرّارvolatile organic compoundsواژههای مصوب فرهنگستانمواد شیمیایی آلی که در دما و فشار معمولی بهآسانی تبخیر میشوند اختـ . تاف VOCs
ترکیبات همردهhomologous compoundsواژههای مصوب فرهنگستاندستهای از ترکیبهای آلی که تفاوت هریک از آنها با ترکیب بلافصل خود در یک واحد CH2 است