شکلهای همنهشتcongruent figuresواژههای مصوب فرهنگستاندو شکل هندسی که بتوان هریک را با حرکتی صلب به دیگری تبدیل کرد
عددهای همنهشتcongruent numbersواژههای مصوب فرهنگستاناعداد صحیحی که باقیماندۀ تقسیم آنها بر عددی مفروض برابر باشد
هماینددیکشنری فارسی به انگلیسیcollateral, college, concomitant, congruent, convocation, incidental, series, symptom
همساندیکشنری فارسی به انگلیسیalike, analog, analogous, congruent, duplicate, exact, identical, iso-, similar