تصریف فعلconjugation 1واژههای مصوب فرهنگستانتصریفی که صورتهای مختلف فعل، یا صیغگان فعل، را به دست میدهد
مزدوجشدگی همظرفیتisovalent conjugationواژههای مصوب فرهنگستانآرایش پیوندها در یک مولکول مزدوج بهنحویکه بتوان برای آن ساختار متفاوتی با همان تعداد پیوند رسم کرد
مزدوج شدنconjugation 2واژههای مصوب فرهنگستانعدم استقرار الکترونهای π در مولکولهایی که بهصورت یکدرمیان پیوندهای یگانه و دوگانه دارند
همیوغی بارcharge conjugationواژههای مصوب فرهنگستانعملی که ذره را به پادذرة خود تبدیل میکند متـ . عمل همیوغی بار charge conjugation operation
صرفدیکشنری فارسی به انگلیسیarrant, change, conjugation, crashing, expenditure, investment, mere, very, outlay, pure, sheer, simple, stark, straight, supreme, total, unmitigated, utter
فوق مزدوجشدگی همظرفیتisovalent hyperconjugationواژههای مصوب فرهنگستانترتیبی از پیوندها در یک مولکول فوق مزدوج بهگونهایکه تعداد پیوندها در دو ساختار رزونانسی یکسان است، اما یکی از ساختارها ازنظر انرژی نامساعدتر از دیگری است