controlsدیکشنری انگلیسی به فارسیکنترل ها، کنترل، بازرسی، کاربری، باز بینی، کنترل کردن، نظارت کردن، تنظیم کردن
فرامین ناسازcrossed controlsواژههای مصوب فرهنگستانبهکارگیری فرمانهای پرواز مغایر با آنچه در جولانهای معمول متداول است
فرامین ناسازcrossed controlsواژههای مصوب فرهنگستانبهکارگیری فرمانهای پرواز مغایر با آنچه در جولانهای معمول متداول است
پایداری مارپیچیspiral stabilityواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پایداری مطلوب که در آن هواگرد در گردش موزون، به محض رهاسازی فرمانهای پرواز (flight controls)، به پرواز مستقیم و تراز برمیگردد
گروه شاهدcontrol groupواژههای مصوب فرهنگستانگروهی که با گروه دارای متغیر وابسته، در مطالعۀ موردشاهدی، یا با گروه دارای متغیر مستقل، در مطالعات همگروهی و تجربی، مقایسه میشود متـ . شاهدها controls
فرامین ناسازcrossed controlsواژههای مصوب فرهنگستانبهکارگیری فرمانهای پرواز مغایر با آنچه در جولانهای معمول متداول است