coordinateدیکشنری انگلیسی به فارسیهماهنگ كردن، مختصات، متناسب کردن، هم اهنگ کردن، تعدیل کردن، هم پایه
طول نقطهabscissa, x-coordinateواژههای مصوب فرهنگستانمختص x (افقی) یک نقطه (y و x) در دستگاه مختصات دوبعدی متـ . طول 2