couplingsدیکشنری انگلیسی به فارسیکوپلینگ، جفت، اتصال، جفت شدگی، جفت کردن، جفت ساز، سرپیچ، جالس، متصل کننده
couplingsدیکشنری انگلیسی به فارسیکوپلینگ، جفت، اتصال، جفت شدگی، جفت کردن، جفت ساز، سرپیچ، جالس، متصل کننده
برهمکنش اسپین ـ مدارspin-orbit interaction, spin-orbit couplingواژههای مصوب فرهنگستانبرهمکنش گشتاور مغناطیسیِ اسپینیِ الکترون و تکانۀ زاویهایِ مداری
اتصال محور سکانrudder couplingواژههای مصوب فرهنگستانرابطی محکم که بهصورت افقی یا عمودی محور سکان را به سر سکان وصل میکند
جفتشدگی پوشنسپهرstratospheric couplingواژههای مصوب فرهنگستانبرهمکنش آشفتگیهای پوشنسپهر و وَردسپهر