creditدیکشنری انگلیسی به فارسیاعتبار، نسیه، ستون بستانکار، خوشنامی، فام، اب رو، اعتقاد کردن، نسبت دادن، در ستون بستانکار وارد کردن
مزیتدیکشنری فارسی به انگلیسیadvantage, beauty, benefit, credit side, dividend, excellence, odds, plus, privilege, virtue
creditدیکشنری انگلیسی به فارسیاعتبار، نسیه، ستون بستانکار، خوشنامی، فام، اب رو، اعتقاد کردن، نسبت دادن، در ستون بستانکار وارد کردن