crippleدیکشنری انگلیسی به فارسیفلج کردن، لنگ، چلاق، زمین گیر، عاجز، لنگ کردن، خمیدن، عیب دار کردن، چلا ق کردن، معیوب
خط انتظار 1cripple track, cripple sidingواژههای مصوب فرهنگستانخطی که ناوگان ریلی در آن به انتظار تعمیر نگهداری میشود
خط انتظار 1cripple track, cripple sidingواژههای مصوب فرهنگستانخطی که ناوگان ریلی در آن به انتظار تعمیر نگهداری میشود
ناقصافزارcripplewareواژههای مصوب فرهنگستاننوعی نرمافزار مشروط که نسخهای رایگان از یک برنامۀ رایانهای است و قابلیت برنامۀ اصلی را ندارد
ریل تابیدهcrippled railواژههای مصوب فرهنگستانریلی که بهدلیل خروج قطار یا در حین حملونقل تاب برداشته باشد