crispsدیکشنری انگلیسی به فارسیچیپس، سیب زمینی برشته، چیز خشک و ترد، چیز خشک، موج دار کردن، مجعد شدن، حلقه حلقه کردن
cribsدیکشنری انگلیسی به فارسیcribs، فاحشه خانه، دله دزدی، دزدی ادبی، تختخواب بچه، اخور، کش رفتن یا دزدیدن
crispدیکشنری انگلیسی به فارسیترد، سیب زمینی برشته، چیز خشک و ترد، چیز خشک، موج دار کردن، مجعد شدن، حلقه حلقه کردن، مجعد، پرچین و شکن