مرزگذرborder crosserواژههای مصوب فرهنگستانشخصی که در نزدیکی مرز زندگی میکند و بهطور معمول برای انجام مقاصد قانونی بارها از مرز عبور میکند
دغلدیکشنری فارسی به انگلیسیcheat, cunning, deceitful, devious, dishonest, double-crosser, fake, faker, false, shark, tortuous, wide boy
مرزگذرborder crosserواژههای مصوب فرهنگستانشخصی که در نزدیکی مرز زندگی میکند و بهطور معمول برای انجام مقاصد قانونی بارها از مرز عبور میکند