cousinدیکشنری انگلیسی به فارسیعمو زاده، خاله زاده، عمه زاده، پسرعمو یا دختر عمو، پسردایی یا دختر دایی
کوسنلغتنامه دهخداکوسن . [ س َ ] (اِ) (در بم ) قسمی گیاه طبی که شکم راند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).