cutsدیکشنری انگلیسی به فارسیکاهش، برش، قطع، بریدگی، شکاف، مقطع، تخفیف، چاک، معبر، کانال، جوی، بریدن، زدن، برش دادن، قطع کردن، کم کردن، پاره کردن، چیدن، دونیم کردن، گسیختن، گسستن، تقلیل دادن، تراش دادن، گذاشتن، نشناختن، میان برکردن
تحلیل نقطۀ جوش واقعیtrue-boiling-point analysis, true-boiling-point distillationواژههای مصوب فرهنگستانروش استاندارد آزمایشگاهی برای پیشبینی کیفیت پالایش برشهای (cuts) نفتی و نفت خام اختـ . تنجو TBP