dateدیکشنری انگلیسی به فارسیتاریخ، خرما، زمان، ملاقات، نخل، درخت خرما، تاریخ گذاشتن، تاریخ گذاردن، مدت معین کردن
dateدیکشنری انگلیسی به فارسیتاریخ، خرما، زمان، ملاقات، نخل، درخت خرما، تاریخ گذاشتن، تاریخ گذاردن، مدت معین کردن
قرار 1dateواژههای مصوب فرهنگستانوعدۀ ملاقاتی فراتر از قرارهای معمول اجتماعی یا شغلی یا مناسبتی با جنس مخالف