دیوکشلغتنامه دهخدادیوکش . [ وَ ک ُ] (نف مرکب ) کشنده ٔ کرم ابریشم . || دیوه کش . صاحبان این انتساب در عمل آوردن ابریشم دست داشته اند و چنین معروف شده که خاندانی مشهور از علمای مروبوده اند. (از انساب سمعانی ). رجوع به دیوه کش شود.
دیوکشلغتنامه دهخدادیوکش . [وْ ک ُ ] (نف مرکب ) کشنده ٔ دیو. آنکه دیو را بکشد.- دیوکش راه ؛صعب العبور و سخت گذار : دهد شاه را بنده مژده ز بخت که بنوشتم این دیوکش راه سخت .اسدی .