de-escalateدیکشنری انگلیسی به فارسیافزایش یافت، تشنج زدایی کردن، خرد ساختن، خرد شدن، خرد کردن، محدود ساختن
isolateدیکشنری انگلیسی به فارسیمنزوی، مجزا کردن، منفرد کردن، سوا کردن، در قرنطینه نگاهداشتن، تنها گذاردن، عایق دار کردن