declaimingدیکشنری انگلیسی به فارسیسقط جنین، رجز خوانی کردن، دکلمه کردن، خواندن، با حرارت علیه کسی صحبت کردن
disclaimingدیکشنری انگلیسی به فارسیسلب مسئولیت، انکار کردن، رد کردن، قبول نکردن، منکر ادعایی شدن، از خود سلب کردن، ترک دعوا کردن نسبت به