دقرلغتنامه دهخدادقر. [ دَ ] (ع اِ) مرغزار نیکوی بسیارگیاه . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دقرة. دقری . دقیرة.
دقرلغتنامه دهخدادقر. [ دَ ق َ ](ع مص ) پر شدن از طعام . || گیاه ناک گردیدن جائی و طراوت گرفتن آن . || قی کردن شخص از پری شکم . || نرم و نازک گردیدن نبات و بسیار شدن آن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
دکرلغتنامه دهخدادکر. [ دِ ] (ع اِ) آوازه و ثنا و شرف ، و آن لغتی است در «ذِکْر» مر ربیعه را. (از منتهی الارب ). رجوع به ذکر شود. || بازیی است مر سیاهان و زنگیان را. (از منتهی الارب ).
دکورلغتنامه دهخدادکور. [ دِ کُرْ ] (فرانسوی ، اِ) دِکر. دراصطلاح نمایشنامه و سینما، مجموعه ٔ ساختمان و اشیا واثاثه و عوامل دیگر تزیینی در صحنه ٔ نمایش و مانند آن . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به دکوراسیون شود.