تخریبچیdemolition operatorواژههای مصوب فرهنگستانفردی که وظیفة انهدام یا تخریب موضع یا مکان خاصی را بر عهده دارد
تخریب زیرآبیunderwater demolitionواژههای مصوب فرهنگستانانهدام یا خنثیسازی موانع زیرآبی که معمولاً به دست گروههای تخریب زیرآبی انجام میشود
هدف انهدامی جنبیpreliminary demolition targetواژههای مصوب فرهنگستانهدفی غیر از هدف انهدامی موردنظر که بلافاصله پس از آمادگی لازم قابل انهدام است، مشروط بر اینکه فرمان آن صادر شده باشد
هدف انهدامی ویژهreserved demolition targetواژههای مصوب فرهنگستاننوعی هدف انهدامی که تخریب آن باید تحت نظارت دقیق و در مرحلۀ خاصی از دستور عملیاتی صورت گیرد، زیرا در اجرای طرحهای عملیاتی راهکنشی یا راهبردی نقش حیاتی دارد
نخالۀ ساختمانیconstruction and demolition wasteواژههای مصوب فرهنگستانمواد حاصل از عملیات ساخت و بازسازی و تعمیر یا تخریب هرنوع سازه
انهدامدیکشنری فارسی به انگلیسیannihilation, demolition, destruction, devastation, extinction, ravage, rout, ruin, smashup
تخریب زیرآبیunderwater demolitionواژههای مصوب فرهنگستانانهدام یا خنثیسازی موانع زیرآبی که معمولاً به دست گروههای تخریب زیرآبی انجام میشود