depictدیکشنری انگلیسی به فارسیتصور کن، شرح دادن، نمایش دادن، مجسم کردن، نقش کردن، رسم کردن، منقوش کردن
depictsدیکشنری انگلیسی به فارسینشان می دهد، شرح دادن، نمایش دادن، مجسم کردن، نقش کردن، رسم کردن، منقوش کردن
depictsدیکشنری انگلیسی به فارسینشان می دهد، شرح دادن، نمایش دادن، مجسم کردن، نقش کردن، رسم کردن، منقوش کردن
depictingدیکشنری انگلیسی به فارسیتصویر برداری، شرح دادن، نمایش دادن، مجسم کردن، نقش کردن، رسم کردن، منقوش کردن
شرح دادندیکشنری فارسی به انگلیسیclarify, delineate, depict, describe, explain, itemize, limn, narrate, portray, recite, tell
بیان کردندیکشنری فارسی به انگلیسیbid, conceive, convey, depict, explain, explicate, express, illustrate, indicate, limn, paint, phrase, put, qualify, represent, say, speak, state, talk, tell, vent, verbalize, vocalize, word
depictsدیکشنری انگلیسی به فارسینشان می دهد، شرح دادن، نمایش دادن، مجسم کردن، نقش کردن، رسم کردن، منقوش کردن
depictingدیکشنری انگلیسی به فارسیتصویر برداری، شرح دادن، نمایش دادن، مجسم کردن، نقش کردن، رسم کردن، منقوش کردن