dispartدیکشنری انگلیسی به فارسیرها کن، شکافتن، منقسم کردن، جدا شدن، تقسیم شدن، هدف گیری کردن، جدا کردن
departsدیکشنری انگلیسی به فارسیترک می کند، حرکت کردن، راهی شدن، روانه شدن، رخت بر بستن، عازم شدن، عزیمت کردن
رفتار کردندیکشنری فارسی به انگلیسیacquit, act, bear , behave, comport, deal, demean, deport, do, treat, use, walk