declinesدیکشنری انگلیسی به فارسیکاهش می یابد، کاهش، زوال، انحطاط، سقوط، فساد، رد کردن، نپذیرفتن، تنزل کردن، شیب پیدا کردن، صرف کردن، خم شدن، مایلشدن، رو بزوال گذاردن، کاستن، خرد شدن، خمیدن، سقوط کردن
declinedدیکشنری انگلیسی به فارسینپذیرفتن، رد کردن، تنزل کردن، شیب پیدا کردن، صرف کردن، خم شدن، مایلشدن، رو بزوال گذاردن، کاستن، خرد شدن، خمیدن، سقوط کردن
جنگلمیریforest declineواژههای مصوب فرهنگستانکاهش تدریجی سلامت و شادابی جنگل براثر عوامل نامساعد محیط که به ضعیف شدن درختان جنگلی و سرانجام مرگ آنها منجر شود