توپولوژی گسستهdiscrete topologyواژههای مصوب فرهنگستانتوپولوژی متشکل از همۀ زیرمجموعههای یک مجموعۀ مفروض
طیف گسستهdiscrete spectrumواژههای مصوب فرهنگستانطیفی که طولِموجها یا بسامدهای سازندهاش دارای مقادیر جدا از یکدیگر است
توزیع یکنواخت گسستهdiscrete uniform distributionواژههای مصوب فرهنگستانیک توزیع احتـمال که در آن تمـام اعضای مجموعهای متناهی از مقدارهای همفاصله، احتمالهای برابر دارند متـ . توزیع مستطیلی گسسته discrete rectangular distribution
مجزادیکشنری فارسی به انگلیسیaloof, detached, discrete, distinct, divided, free-standing, individual, lonely, secluded, separate, several, single, parted, sequestered