آرایشدیکشنری فارسی به انگلیسیadornment, arrangement, array, decoration, disposal, disposition, embellishment, formation, scheme, toilet, toilette, trim
ترتیبدیکشنری فارسی به انگلیسیarrangement, configuration, design, disposal, disposition, form, formation, method, order, placement, scheme, sequence, setup, system, trim
تدفین پسینsecondary burial 1واژههای مصوب فرهنگستانتدفین بقایای جسد انسان پس از آنکه بافتهای آن در نتیجۀ آتشسپاری و هواسپاری و مانند آن از شکل طبیعی خود خارج شده باشد متـ . واسپارش چندمرحلهای compound disposal
دفع دارماندslash disposal, brush disposalواژههای مصوب فرهنگستانتیمار و جابهجایی دارماندها برای کاهش امکان حریق یا حملۀ آفات یا خطر بیماری