دفع شده، متمایل، مستعد، مایل
مخفی کردن
رفاه، خوش جنس، مهربان، سرکیف، سرحال، خوشخو
انتقال، مرتب کردن، مستعد کردن، ترتیب کارها را معین کردن
تخریب شده، عزل نمودن، خلع کردن، عزل کردن
در اختیار دارد، مرتب کردن، مستعد کردن، ترتیب کارها را معین کردن
تخریب
متاسفانه
ill-disposed
well-disposed
ill-disposed, scamp, wicked
heartless, ill-disposed, inhospitable, unfriendly, unkind
unpredisposed
غیرمستقیم
مستعد، متمایل
دوباره پدیدار شد