disputeدیکشنری انگلیسی به فارسیاختلاف نظر، نزاع، مشاجره، مناظره، ستیزه، چون و چرا، جدال کردن، انکار کردن، مشاجره کردن، سر و کله زدن، مباحثه کردن
اختلاف سرزمینیterritorial disputeواژههای مصوب فرهنگستاناختلاف میان دو یا چند کشور بر سر حق مالیکیت در یک محدودۀ سرزمینی مشخص متـ . مناقشۀ ارضی
اختلاف مرزیboundary disputeواژههای مصوب فرهنگستاناختلاف میان دو یا چند کشور بر سر تعیین مرز سیاسی بین آنها
اختلاف تفسیری مرزdefinitional boundary disputeواژههای مصوب فرهنگستاناختلاف در تفسیر معاهده یا قرارداد مربوط به توافقات مرزی
اختلاف تفسیری مرزdefinitional boundary disputeواژههای مصوب فرهنگستاناختلاف در تفسیر معاهده یا قرارداد مربوط به توافقات مرزی
اختلاف سرزمینیterritorial disputeواژههای مصوب فرهنگستاناختلاف میان دو یا چند کشور بر سر حق مالیکیت در یک محدودۀ سرزمینی مشخص متـ . مناقشۀ ارضی
اختلاف مالکیتی مرزallocational boundary disputeواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اختلاف مرزی بر سر تملک منابع طبیعی واقع در منطقۀ مرزی
اختلاف مدیریتی مرزoperational boundary disputeواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اختلاف مرزی به دلیل عدم توافق بر سر مدیریت مرز