تحریفdistortionواژههای مصوب فرهنگستان1. فرایند ناآگاهانة جانشینسازی هیجانها و افکار ناپذیرفتنی در روان فرد 2. در نظریة روانکاوی، برونداد و محصول رؤیاپردازی که افکار ممنوعه را دگرگون میسازد تا برای آنمن پذیرفتنی باشد
distortingدیکشنری انگلیسی به فارسیتحریف، تحریف کردن، کج کردن، از شکل طبیعی انداختن، پیچاندن، ناهموار کردن، بر گرداندن
دمای وارفتگی گرماییheat deflection temperature, heat distortion point, heat distortion temperatureواژههای مصوب فرهنگستاندمایی که در آن یک میلۀ بسپاری تحتِ بار چهارنقطهای تغییر شکل میدهد اختـ . دوگ HDT
دگرگردی واجدایشsegregation distortionواژههای مصوب فرهنگستانبر هم خوردن نسبت واجدایش دگرههای ناجورتخم، که معمولاً براثر ناهنجاریهای کاستمانی رخ میدهد
تحریف شناختیcognitive distortionواژههای مصوب فرهنگستانفراینـدی روانشناختـی که در آن تفکر و ادراک حسی و بـاورها دچـار خطا و تحریف مـیشوند
دگرگردی واجدایشsegregation distortionواژههای مصوب فرهنگستانبر هم خوردن نسبت واجدایش دگرههای ناجورتخم، که معمولاً براثر ناهنجاریهای کاستمانی رخ میدهد
بدتنانگاریbody image distortionواژههای مصوب فرهنگستانتصوری نادرست که شخص از وضعیت رشد و تغییرات بدنی خود دارد
تحریف شناختیcognitive distortionواژههای مصوب فرهنگستانفراینـدی روانشناختـی که در آن تفکر و ادراک حسی و بـاورها دچـار خطا و تحریف مـیشوند
اعوجاج پهنای تَپpulse duration distortionواژههای مصوب فرهنگستانتفاوت پهنای تَپ/ پالس در دو نقطۀ مختلف خط انتقال براثر تغییر شکل تَپ/ پالس متـ . اعوجاج پهنای پالس
اعوجاج دامنهamplitude distortionواژههای مصوب فرهنگستانهر تغییر در تراز بسامدهای درون باند گذر مجرای ارتباطی