دسینلغتنامه دهخدادسین . [ دَ ] (اِ) دسینه . خُم . (جهانگیری ). به معنی خم باشد که به عربی دَن ّ گویند. (برهان ). و رجوع به دسینه شود : تازه به عهد تو باد گلشن دولت تا گل دل تازه از زهاب دسین است .سیف اسفرنگی (از جهانگیری ).
دشنلغتنامه دهخدادشن . [ دَ ] (اِ) دستلاف ، که سودای اول اصناف باشد. (برهان ) (آنندراج ). معرب آن داشِن است . (از منتهی الارب ).
دشنلغتنامه دهخدادشن . [ دَ ] (ع مص ) بخشیدن چیزی را. (از منتهی الارب ). اعطا کردن . (از اقرب الموارد).