دوابللغتنامه دهخدادوابل . [ دَ ب ِ ] (ع اِ) به معنی بچه خوکان است . خوک بچگان . (از اقرب الموارد) (یادداشت مؤلف ). رجوع به دَوْبَل شود.
ذوابللغتنامه دهخداذوابل . [ ذَ ب ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ذابل : ذوابل صعاد از مناهل اکباد سیراب می گردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ، ص 227).
شدنیدیکشنری فارسی به انگلیسیdoable, earthly, feasible, plausible, possible, practicable, practical, realizable, workable