فیلم مستندdocumentary film, documentaryواژههای مصوب فرهنگستانفیلم غیرداستانی که امور واقعی را به تصویر میکشد
نمایش مستندdocumentary drama, documentary theatre, theatre of factواژههای مصوب فرهنگستانشکلی از نمایش مرتبط با نمایش حماسی که غالباً داستان را با مجموعهای از مستندات تاریخی و مدارک و گزارشهای بایگانیشده و روزنامهای پیوند میزند
مستندنماmockumentary, mock documentaryواژههای مصوب فرهنگستانفیلم داستانی که ظاهراً مستند است، اما بر رخدادهای واقعی استوار نیست
موثقدیکشنری فارسی به انگلیسیauthentic, documentary, genuine, reliable, straight, unimpeachable, valid
فیلم مستندdocumentary film, documentaryواژههای مصوب فرهنگستانفیلم غیرداستانی که امور واقعی را به تصویر میکشد
مستندنماmockumentary, mock documentaryواژههای مصوب فرهنگستانفیلم داستانی که ظاهراً مستند است، اما بر رخدادهای واقعی استوار نیست