dodgingدیکشنری انگلیسی به فارسیdodging، گول زدن، طفره رفتن، جاخالی دادن، گریز زدن، طفره زدن، عدول کردن، این سو و ان سو رفتن
dousingدیکشنری انگلیسی به فارسیغرق شدن، روی چیزی آب ریختن، میل زدن، گمانه زدن، خیس کردن، در اب یا چیز دیگری فرو بردن