اهدای تخمکegg donation, oocyte donationواژههای مصوب فرهنگستانروشی در فنّاوری کمکزادآوری که در آن برای زن نابارور از زنی بارور تخمک گرفته میشود
اهدای رویانembryo donationواژههای مصوب فرهنگستانانتقال رویان حاصل از کامههایی که به زن گیرنده و همسرش تعلق ندارند
اهدادیکشنری فارسی به انگلیسیbestowal, conferment, contribution, dedication, donation, endowment, Grant, presentation
اهدای تخمکegg donation, oocyte donationواژههای مصوب فرهنگستانروشی در فنّاوری کمکزادآوری که در آن برای زن نابارور از زنی بارور تخمک گرفته میشود
اهدای رویانembryo donationواژههای مصوب فرهنگستانانتقال رویان حاصل از کامههایی که به زن گیرنده و همسرش تعلق ندارند
پسپیوندشbackbonding, back donationواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن الکترونها از یک اوربیتال اتمی در یک اتم به اوربیتال پادپیوندی پی در اتمی دیگر یا لیگاند حرکت میکنند