دندانپزشکی، خرفت شدن، عشق ابلهانه ورزیدن، پرت گویی کردن
dotting، نقطه دار کردن
دوستیابی، تاریخ گذاشتن، تاریخ گذاردن، مدت معین کردن
ترساندن
قدمت زمین شناسی
دوستیابی رادیواکتیو
dotingly
دندانپزشکی
devotee, doting, lovers, partial
doting, infatuated, nut, valet
doting, enchant, idolater, infatuated, lovelorn, maniac, maniacal, rapt
پادزهر
undotating