دنوقلغتنامه دهخدادنوق . [ دَ ] (ع ص ) کسی که نفقه را بر عیال خود تنگ کند.ج ، دُنُق . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
دنوقلغتنامه دهخدادنوق . [ دُ ] (ع مص ) تتبع و جستجو کردن مداق امور را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
دونقلغتنامه دهخدادونق . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است به نهاوند. (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ) (از الانساب سمعانی ).
دونکلغتنامه دهخدادونک . [ ن َ ک َ] (ع اِ فعل ) کلمه ٔ اغراء؛ یعنی بگیر آن را. (ناظم الاطباء). بگیر. بگیر تو مرد. (یادداشت مؤلف ). || ادن دونک ؛ نزدیک شو به من . (ناظم الاطباء).