employsدیکشنری انگلیسی به فارسیکار می کند، شغل، استخدام کردن، بکار گرفتن، استعمال کردن، بکار گماشتن، مشغول کردن، استخذام کردن
implyدیکشنری انگلیسی به فارسیاین مفهوم را میرسانند، اشاره کردن، دلالت ضمنی کردن بر، اشاره داشتن بر، رساندن