empowersدیکشنری انگلیسی به فارسیتوانمندسازی می کند، قدرت دادن، اختیار دادن، وکالت دادن، صاحب اختیار و قدرت کردن
توانیابیempowermentواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن توانمندیهای فرد و قابلیتهای او در شکل بخشیدن به آینده بروز مییابد
توانمندسازی زنانwomen's empowermentواژههای مصوب فرهنگستانآمادهسازی زنان برای فعالیت در جهت دست یافتن به اهداف فردی و اجتماعی
empowersدیکشنری انگلیسی به فارسیتوانمندسازی می کند، قدرت دادن، اختیار دادن، وکالت دادن، صاحب اختیار و قدرت کردن