دستگاه درونریزendocrine systemواژههای مصوب فرهنگستاندستگاه غدد و دیگر ساختارهایی که ترشحات خود را مستقیماً به درون جریان خون میریزد
endocrinesدیکشنری انگلیسی به فارسیغدد درون ریز، غده مترشحه داخلی، غدهدرونتراو، غده بدون مجرا و بداخل ترشح کننده
درونریزendocrineواژههای مصوب فرهنگستانویژگی دستهای از غدد و ساختارهای ترشحی که مواد ترشحی خود را به درون خون میریزند
اختلالات غدد درونریزendocrine disordersواژههای مصوب فرهنگستاناختلال عملکرد غدد درونریز به دلیل ترشح کم یا زیاد
غدۀ درونریزendocrine glandواژههای مصوب فرهنگستانغدهای که ترشحات آن بهطور مستقیم به درون خون میریزد
تودغدۀ درونریزـ فعالendocrine-active adenoma, hyperfunctional adenoma, hyperfunctioning adenomaواژههای مصوب فرهنگستانتودغدهای در غدۀ زیرمغزی که بیش از مقدار طبیعی هورمون ترشح میکند
درونریزendocrineواژههای مصوب فرهنگستانویژگی دستهای از غدد و ساختارهای ترشحی که مواد ترشحی خود را به درون خون میریزند
درونریزendocrineواژههای مصوب فرهنگستانویژگی دستهای از غدد و ساختارهای ترشحی که مواد ترشحی خود را به درون خون میریزند