لغتنامه دهخدا
حنف . [ ح َ ن َ ] (ع اِمص ) استقامت و راستی دین . || کژی پای ، چنانکه سر انگشتهای پا سوی یکدیگر سپرد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). حنف از عیوب خلقی اسب است و هوان یکون حافراً یدیه مکبوبین الی داخل . (صبح الاعشی ج 1 ص <span class=