escapesدیکشنری انگلیسی به فارسیفرار می کند، گریز، فرار، رهایی، فر، گریختن، فرار کردن، رستن، رهایی جستن، خلاصی جستن، جان بدر بردن، در رفتن
escapeدیکشنری انگلیسی به فارسیدر رفتن، گریز، فرار، رهایی، فر، گریختن، فرار کردن، رستن، رهایی جستن، خلاصی جستن، جان بدر بردن