excitationدیکشنری انگلیسی به فارسیتحریک، هیجان، برانگیختن، غلیان، القاء، براشفتگی، برافروختگی، انفعال
برانگیزشexcitation 1واژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن اتم یا مولکول، براثر تابش الکترومغناطیسی یا برخورد، انرژی میگیرد و به حالتی با انرژی بیشتر میرود
برانگیزش انباشتیcumulative excitationواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن تراز اتم برانگیخته براثر بمباران آن با ذرات باردار بالاتر میرود
برانگیزش برخوردیcollision excitationواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن ذرهای باردار با اتم موجود در گاز برخورد میکند و تراز انرژی آن را بالا میبرد
برانگیزش جرقهایspark excitationواژههای مصوب فرهنگستانبرانگیزش اتمها یا مولکولها برای گسیل خطوط طیفی ازطریق جرقۀ الکتریکی با ولتاژ 10,000 تا 30,000 ولت
تحریکدیکشنری فارسی به انگلیسیarousal, excitation, incitement, instigation, irritation, provocation, stimulation, titilation
excitationsدیکشنری انگلیسی به فارسیتحریک، هیجان، برانگیختن، غلیان، القاء، براشفتگی، برافروختگی، انفعال
برانگیزش انباشتیcumulative excitationواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن تراز اتم برانگیخته براثر بمباران آن با ذرات باردار بالاتر میرود
برانگیزش برخوردیcollision excitationواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن ذرهای باردار با اتم موجود در گاز برخورد میکند و تراز انرژی آن را بالا میبرد