خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
express پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
express
/ikˈspres/
دیکشنری
بیان
فعل
express, say, represent, tell, impart, bubble
بیان کردن
declare, express, affirm, allude, froth, import
اظهار کردن
evince, express
ابراز داشتن
express, display, exhibit, show
ابراز کردن
express, declare, remark, say, state
اظهار داشتن
utter, acquit, discourse, enounce, execute, express
ادا کردن
صفت
explicit, clear, express, frank, unequivocal, precise
صریح
express, fast, rapid, quick, speedy, swift
سریع السیر
rapid, fast, quick, swift, speedy, express
سریع
bright, light, on, explicit, vivid, express
روشن
special, specific, particular, especial, peculiar, express
مخصوص
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
express
فرهنگ لغات علمی
بیان کردن
-
express
سریعالسیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مشترک حملونقل] وسیلۀ نقلیۀ دارای حرکت سریع بدون توقف یا با توقف کم
-
واژههای مشابه
-
expressivity
بیانایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] میزان و شدت بیان یک ژن
-
expressness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیان
-
expressibility
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیانگر بودن
-
expression
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اصطلاح، بیان، عبارت، ابراز، تجلی، حالت، قیافه، سیما، کلمه بندی
-
expressions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اصطلاحات، بیان، عبارت، ابراز، تجلی، حالت، قیافه، سیما، کلمه بندی
-
expressed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیان
-
expressive
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رسا، حاکی، پر معنی، اشاره کننده
-
expressing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیان کننده
-
expressible
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل بیان است
-
expresser
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیانگر
-
expressable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل بیان است
-
expressionful
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اظهارنظر