حابرلغتنامه دهخداحابر. [ ب ِ ] (اِخ ) (قسم خوردن ) شخصی قنیی که شوهر یائیل قاتل سیسرا بود. و او ظاهراً از طائفه ٔ خود عزلت گزیده زندگانی بسر همی برد و صاحب جاه و رتبه بودو ذریه ٔ او را حابریان گویند. (قاموس کتاب مقدس ).
عوبرلغتنامه دهخداعوبر. [ ع َ ب َ ] (ع اِ) بچه ٔ پلنگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
هابرلغتنامه دهخداهابر. [ ب ِ ] (ع ص ) ضرب هابر؛ ضرب که گوشت را ببرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). زدنی که گوشت را ببرد. (ناظم الاطباء). ضرب هبرو هبیر. هابر یعنی قاطع گوشت . (تاج العروس ). || نام مردی است . (منتهی الارب ).
هاورلغتنامه دهخداهاور. (اِخ ) لو. دومین بندر فرانسه و مرکز ایالت سِن ماریتیم در آن کشور که در مصب رود سن به دریای مانش واقع شده و در 143 میلی شمال غربی پاریس و 55 میلی مغرب روئن قرار دارد. جمعیت آن بر طبق آمار سال <span class