فلولغتنامه دهخدافلو. [ ف ِل ْوْ ] (ع اِ) خرکره و اسب کره ٔ یکساله یا ازشیربازکرده . ج ، افلاء. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مؤنث آن فلوة است . (اقرب الموارد). رجوع به فِلْوة شود.
فروریزهfalloutواژههای مصوب فرهنگستانذرات حاوی مواد پرتوزا که پس از انفجار هستهای در جوّ زمین معلق میمانند یا به زمین بازمیگردند متـ . فروریزۀ اتمی atomic fallout فروریزۀ پرتوزا radioactive fallout
فروریزهfalloutواژههای مصوب فرهنگستانذرات حاوی مواد پرتوزا که پس از انفجار هستهای در جوّ زمین معلق میمانند یا به زمین بازمیگردند متـ . فروریزۀ اتمی atomic fallout فروریزۀ پرتوزا radioactive fallout